چرا ورشکستگی برترین زمان برای سفر است؟ - وبلاگ سفر و گردشگری

به گزارش وبلاگ سفر و گردشگری، اگر از کار اخراج شدید و آه در بساط ندارید، حالا برترین زمانی است که می توانید از همه چیز دل بکنید و سفر بروید، شاید آنجا کار جدیدی که دوست دارید پیدا کنید و تجربه ها و مهارت هایی کسب کنید که کارفرمایان، ارزشمند می پندارند!

اگر پول زیادی در بساط ندارید، مسافرت فقط یک فانتزی قشنگ به نظر می رسد. وقتی بدهی و وام های پرداخت نشده زیادی دارید، غیر از کاناپه خانه دوست تان جای دیگری برای خوابیدن ندارید، یا اینکه حتی توان اقتصادی برای خریدن یک ساندویچ هم ندارید، سفر رویایی است که ظاهرا هیچ وقت برآورده نخواهد شد؛ چون باید از خواسته های خودتان چشم بپوشید تا پول کافی به دست بیاورید.

وقتی فکر می کنید کمترین گزینه های ممکن را پیش روی خود دارید، درست همان زمانی است که در حقیقت از بیشترین حق انتخاب ها برخوردار هستید. وقتی شکست خورده اید، چیز کمی برای باختن دارید، ولی چیزهای زیادی هستند که می توانید به دست بیاورید. در ادامه مقاله ای از زبان نویسنده وب سایت nomadicmatt می خوانید.

جهان پر از فرصت ها و مشاغل متنوعی است، بنابراین اگر از فرصت های شغلی موجود در منطقه خود خسته و دل زده شدید، چرا کار تازهی را امتحان نمی کنید؟ اگر بخواهید خود را به چالش بکشید، می توانید فرصت های زیادی را برای کسب عایدی، سفر و پیدا کردن کاری که دوست دارید، بیابید.

خودتان را در معرض فرصت ها و تجربیات تازه قرار بدهید. خودتان را به خاطر کار خسته نماینده ای که حقوقش فقط کفاف صورت حساب ها را می دهد، از بین نبرید. به مکان دیگری بروید. این همان کاری است که اجدادمان انجام می دادند. یعنی جایی می رفتند که فرصت های بیشتری داشته باشند و مجالی برای پیشرفت به دست بیاورند. اگر آن ها هیچ وقت زندگی بهتری را جستجو نمی کردند و فقط می نشستند و نت فلیکس نگاه می کردند، زندگی ما الان چطور بود؟

درک می کنم که بار سفر بستن و ترک دیار کردن، آن هم درست وقتی که در حال مبارزه هستید، کار ترسناکی به نظر می رسد. معمولا فقط زمانی تصمیم به ترک موقعیتی می گیریم که بیشتر از هر زمان دیگری احساس امنیت می کنیم. احتمالا، وقتی در حال تقلا کردن برای نجات خودتان هستید، با خودتان فکر می کنید که اگر فقط بتوانم کمی پیشرفت کنم، دیگر برای رفتن آماده خواهم بود.

اگر شرایط بدی دارید، فرصت ها را پیدا کنید و آن ها را امتحان کنید. کدام یکی ترسناک تر است: شکست خوردن و برگشتن به نقطه آغاز یا ادامه دادن به مسیری که شاید مشخص نماینده ادامه زندگی شما باشد؟

اگر جایی هستید که دوستش ندارید، اگر مشغول کاری هستید که از آن منتفر هستید، یا اینکه هنوز مقروض هستید، پس الان برترین وقت است که همه چیز را رها کنید، به خارج بروید، کار دیگری پیدا کنید و مسافرت کنید. یا اینکه به صورت داوطلبانه به Peace Corps بپیوندید، در یک مزرعه کار کنید، به سگ ها آموزش بدهید، یا آغاز به وبلاگ نویسی کنید. مارک مانسون، کار وبلاگ نویسی را زمانی آغاز کرد که روی کاناپه دوستش می خوابید و حتی یک پنی هم برای خریدن یک مک دونالد نداشت؛ او با خودش فکر کرد که آیا چیزی هم برایش به جای مانده است که نگران باختنش باشد؟ (مانسون اکنون یکی از نویسندگان محبوب در نیویورک تایمز است!)

یکی از برترین صحنه ها در فیلم Up in the Air، زمانی است که جورج کلونی، باب را از کار اخراج می نماید. باب از این موضوع خیلی ناراحت است، او چند فرزند دارد که یکی از آن ها مبتلا به آسم است و این اخراج را برای خودش یک شکست بزرگ می داند. جورج کلونی، به جای دلسوزی کردن، او را یک بازنده می نامد و رزومه او را بلند می خواند: او در گذشته به یک مؤسسه آشپزی فرانسوی رفته بود تا درس آشپزی بخواند و در یک رستوران رویایی فرانسوی کار کند:

افرادی را می بینم که تمام عمرشان را در این شرکت کار می نمایند، کسانی درست مثل تو. شب ها ساعت شان را کوک می نمایند و صبح ها با صدای همان از خوب بیدار می شوند، و هیچ وقت هیچ فرصتی برای شادی کردن ندارند. باب، الان شانس به تو رو نموده است. الان، لحظه تولد دوباره تو است. اگر برای تو این طور نیست، کاری کن که برای بچه های تو این طور باشد.

چیزی که جورج به باب می گوید این است که او حالا این شانس را دارد که در پی رویاهایش برود: یعنی به جای شغلی که روح او را می خراشد، خودش را با غذاها سرگرم کند. چون او که حالا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

اگر شما هم با چنین فرصتی برای تغییر روبرو شدید تا کار متفاوتی انجام بدهید، از آن استفاده می کنید؟

برخلاف آب شنا کردن، کار خیلی سختی است. هر روزی که می گذرد، زندگی از ما فاصله می گیرد. اما در نهایت باید گفت: یا امروز یا هیچ وقت.

از اینترنت بهره ببرید؛ کارهای آنلاین زیادی را می توانید به وسیله وب سایت هایی مانند Gumroad ،UpWork یا Craigslist پیدا کنید و با جهانی از مشاغل و فرصت ها آشنا شوید. با استفاده از وب سایت هایی مثل Uber ،Lyft ،EatWith ،TaskRabbit و سایت های دیگری که در پاراگراف قبلی گفته شدند، می توانید عایدی بیشتری داشته باشید و هزینه های خود را پوشش بدهید.

اگر من ورشکست شده باشم، جوان و بی تجربه باشم یا اینکه از شغلم لذت نمی برم، ابتدا سعی می کنم در خارج از کشور مشغول تدریس زبان انگلیسی بشوم. لازم نیست حتما معلم باشید. همین که انگلیسی را مثل یک انگلیسی زبان صحبت کنید، کفایت می نماید. (هرچند که داشتن یک مدرک یا گواهینامه یاری می نماید که کار بهتری در ازای دریافت حقوق بیشتر پیدا کنید). مدارس زیادی وجود دارند که حتی حاضر هستند هزینه پرواز شما را به آن کشور بپردازند.

اگر انگلیسی، زبان مادری من نباشد، از وب سایت هایی مانند iTalki برای آموزش زبان خودم به دیگران استفاده می کنم! در این سایت شما پول می گیرید تا با دیگران به زبان خودتان صحبت کنید. هیچ چیزی بهتر از این نیست که به خاطر صحبت کردن به زبان روزمره خودتان، پول بگیرید. این سایت ها خیلی محبوب هستند و اصلا لازم نیست که معلم باشید.

کاری را پیدا کنید که شما را حتی یک گام به جلو هل می دهد. بعد، گام بعدی را بردارید و همین طور ادامه بدهید. اما همین طور که کوشش می کنید موضوعات تازهی را امتحان کنید، باید حداقل قادر به پرداخت برخی از بدهی های خودتان هم باشید، ماجراهای هیجان انگیزی را پشت سر بگذارید و تجربه های تازهی کسب کنید.

اگر بتوانید جهان را به درستی بشناسید، جهان می تواند صدف شما باشد! می توانید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. وقتی که جهان بینی خود را وسعت می بخشید، در حقیقت امکانات خود را افزایش داده اید.

برای نتوانستن های خودتان بهانه نتراشید. راه هایی که می توانید بپیمایید را پیدا کنید. چند کار را با هم انجام بدهید. از وب بهره ببرید. حلقه تنگی که دور خود تنیده اید را بشکنید. اگر اراده کنید، جهان می تواند پیله پرواز شما باشد.