میلتون فریدمن و بورس ایران
به گزارش وبلاگ سفر و گردشگری، ظاهر محمدی کارشناس بازار سرمایه در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: بعد از گذشت 10 ماه از شروع اصلاح قیمت ها در بورس، هنوز بین متخصصان درخصوص رابطه بین بورس و تورم (نامه 25 اقتصاددان و تحلیل های بعضی از فعالان بازار سرمایه) اتفاق نظری وجود ندارد؛ این درحالی است که هر دو دسته از تحلیل های به ظاهر متضاد، براساس ادبیات علم اقتصاد صحیح هستند. از این رو نوشتار حاضر در پی واکاوی این پارادوکس به وسیله تبیین نظریات میلتون فریدمن درخصوص تورم است.
میلتون فریدمن در سال 1976 نوبل اقتصاد را برای پژوهش در زمینه تحلیل مصرف، نظریه پولی و پیچیدگی سیاست پایدارسازی از آن خود کرد (نشریه اکونومیست وی را اثرگذارترین اقتصاددان نیمه دوم قرن بیستم توصیف می نماید) این نوبلیست اقتصاد در سخنرانی بسیار معروف و مهم خود با اسم چگونه می گردد تورم را متوقف نکرد در شعبه دیترویت انجمن دانش آموختگان دانشگاه شیکاگو در فوریه 1966 سه نکته بسیار مهم و یک نکته طلایی درخصوص تورم بیان می نماید که عبارتند از:
1- تورم سرکوب شده suppressed inflation) ) بدتر از خود تورم است.
2- تورم همواره و همه جا یک پدیده پولی است.
3- چنانچه عامل بنیادی منشأ تورم محدود نگردد، تورم خاصیت بادکنکی به خود می گیرد.
نکته طلایی وی در این خصوص این است که می گوید: جذابیت علم اقتصاد در آن است که برای هر قضیه مهمی، آنچه در سطح فردی صدق می نماید دقیقا خلاف آن در سطح کلان برقرار است، از این رو مغالطه های شایع و فراوانی در علم اقتصاد وجود دارد، بنابراین باید چارچوب علمی اجرا شده بر مبنای واقعیت های جامعه بنا گردد، برای این مهم ابتدا باید اصول و فروض به دست آمده از سطوح تحلیلی مورد مطالعه به درستی شناخته و سپس حدود و ثغور اصطلاحات و واژگان به کار رفته در آن هم معین گردد تا از تداخل و تزاحم نظرات و گفتار ها در حد امکان پیشگیری گردد.
با وام گرفتن از نکات مطروحه فوق، به تشریح تحلیل های به ظاهر متضاد در مورد تورم و بازار سرمایه می پردازیم، برای این مهم ابتدا سطوح تحلیلی را در سه سطح (فردی- بازارسرمایه - اقتصاد کلان) تقسیم می کنیم، سپس برای ایجاد درک مشترک از متغیر های پولی به کار رفته، تمامی آن ها را نسبت به تورم نرمال می کنیم (نرمال سازی بر اساس دیفرانسیل گیری از تابع لگاریتمی هر یک از متغیر ها بر پایه عدد نپر نسبت به شاخص قیمت ها است)، علاوه برآن، برای جلوگیری از تزاحم نظرات درخصوص انتظارات تورمی جامعه از سرعت تغییر هر یک از متغیر ها (و نه رشد) نسبت به مدت مشابه سال قبل استفاده شده است. حال به تشریح تحلیل ها بر اساس سطوح ذکر شده می پردازیم:
1- سطح فردی: در این سطح معامله گران معتقدند که بازار سرمایه علاوه بر اینکه پتانسیل ضربه گیری تورم را دارد می تواند موجبات کاهش تورم را هم مهیا کند و چنان استدلال می نمایند که با وارد شدن نقدینگی به این بازار از ورود آن به سایر بازار ها ممانعت به عمل می آید.
به اسم مثال فرض کنید 200 نفر هریک به مبلغ 5 میلیون تومان برای خرید سهمی از یک فروشنده خاص وارد بازار شوند، از آنجا که با توجه به نظریه جان مینارد کینز متمرکز شدن نقدینگی در دست افراد میل نهایی به مصرف آن ها را کاهش می دهد، فروشنده با نقدینگی یک میلیارد تومانی حاصل از فروش این سهام از بازار خارج و به خرید کالای سرمایه ای (مثلا مسکن) مبادرت می ورزد.
در این صورت چنانچه این مهم منجر به افزایش تقاضا در بازار مسکن و در پی آن افزایش قیمت ها را در پی داشته باشد، این افزایش قیمت در شاخص تورم منعکس نمی گردد؛ زیرا شاخص CPI سبدی از کالا های مصرفی (و نه سرمایه ای) است؛ و فقط معادل اجاره بهای مسکن در سبد CPI محاسبه می گردد و از آنجا که نسبت P/ R (قیمت مسکن/ اجاره مسکن) نه به سرعت (به خاطر اینکه قرارداد های اجاره یک ساله و غیر منعطفند) و نه کامل (زیرا قیمت اجاره بیشتر تحت تاثیر انتظارات تورمی موجر و قدرت خرید مستاجر است) تعدیل می گردد، می توان از این منظر اثرات کاهشی بر تورم متصور بود (این تحلیل در سطح فردی صادق است).
اما فریدمن در این خصوص معتقد است فشار های تورمی ای که به شکل مصنوعی سرکوب شده باشند، انفجارگونه آزاد می شوند بنابراین هر چند تورم بالا بد است، ولی بهتر است که آزاد (Open inflation) باشد، زیرا تورم سرکوب شده وضعیتی را به وجود می آورد که درمانش خیلی بدتر از خود بیماری است.
2- سطح بازار: در این سطح فعالان بازار در یک تحلیل ایستا از نقدینگی تمام فعل و انفعال اتفاق افتاده شده در بازار را صرفا یک انتقال نقدینگی بین افراد می دانند و معتقدند این مهم هیچ گونه اثراتی که منتج به خلق نقدینگی نو گردد ندارد به اسم مثال وقتی فرد A از فرد B، 100 میلیون تومان سهم خریداری می نماید این مهم صرفا انتقال این مبلغ بین این دو فرد است. (این تحلیل در سطح بازار و یک تعریف ایستا از نقدینگی صادق است).
در این حالت با توجه به نظریه پولی فریدمن، مبنی بر اینکه تورم همواره و همه جا یک پدیده پولی است و، چون نقدینگی نوی خلق نشده است پس اثرات تورمی بازار سرمایه از این کانال خنثی است.
3- سطح کلان: اما در سطح کلان موضوع از پیچیدگی های خاصی برخوردار است و همان طور که فریدمن می گوید جذابیت علم اقتصاد در آن است که هر آنچه که در سطح خرد برقرار است در سطح کلان خلاف آن برقرار است.
به اسم مثال با افزایش شتابان شاخص بورس (نه افزایش نرمال)، در سطح کلان انتظارات تورمی جامعه تحت تاثیر قرار گرفته و از این کانال نسبت پول به شبه پول با سرعت بیشتری افزایش می یابد به طوری که بر اساس آمار و اطلاعات ترازنامه سیستم بانکی در مقطع مرداد ماه (مقطع زمانی ریزش بورس) سرعت رشد حقیقی پول 3 برابر سرعت رشد حقیقی شبه پول بوده است (پول 46درصد و شبه پول 15درصد) و در همان مقطع سرعت رشد تقاضای حقیقی تسهیلات 54درصد افزایش یافته بود نتیجه اینکه افزایش همزمان سرعت رشد پول و تقاضای تسهیلات به شدت پایداری منابع در سیستم بانکی را در هر دو طرف ترازنامه بانک ها متزلزل می نماید.
پر واضح است که در این حالت صرفا انتقال نقدینگی از بانک (الف) به بانک (ب) مد نظر نبوده بلکه ناپایداری منابع در سیستم بانکی ملاک است، ایجاد این ناپایداری بر اساس نظریه چرخه گرایی ایتالیایی (The Italian Circuitist Approach) افزایش سرعت رشد حقیقی پایه پولی را غیر ممکن می سازد و بر درون زایی آن به وسیله افزایش سرعت بدهی بانک ها به بانک مرکزی می افزاید (سرعت رشد بدهی حقیقی بانک ها به بانک مرکزی 20 درصد بوده است) و نهایتا ماحصل این ناپایداری افزایش سرعت رشد حقیقی نقدینگی به اندازه 21درصد است که قطعا اثرات تورمی در پی خواهد داشت.
بر این اساس می توان این چنین نتیجه گرفت که پارادوکس های موجود متاثر از سطح تحلیلی هستند و همان طور که بیان شد، در سطح فردی تورم کاهشی، در سطح بازار تورم خنثی و در سطح کلان تورم افزایشی است، پرواضح است که همان طور که فریدمن در کتاب تاریخ تحولات پولی آمریکا (A Monetary History of the United States) بیان می نماید رشد نقدینگی از تحولات اقتصاد کلان هم تاثیر می پذیرد و ناظر بر درون زایی نقدینگی است، قطعا سیاستگذار مالی در یک اقتصاد تورمی (که پتانسیل تورمی بالایی دارد) باید تحولات سطح کلان را در اولویت انتخاب های خود قرار دهد.
حال سوالی که مطرح می گردد این است که چرا با ریزش شاخص بورس تورم کاهش پیدا نکرد؟ برای پاسخ به این سوال، دوباره به نظریات فریدمن رجوع می کنیم، فریدمن معتقد است تورم خاصیت بادکنکی دارد در اثر بادکنکی اگر یک طرف بادکنک رو فشار بدهیم، هوای داخل بادکنک به طرف دیگر آن می رود و تغییری در حجم هوا رخ نمی دهد، در این حالت هم با ریزش شاخص بورس، نقدینگی ایجاد شده در اقتصاد حذف نمی گردد بلکه چرخش آن در سایر بازار ها آغاز به افزایش می نماید (باید توجه داشت که در تحلیل پویا از نقدینگی انتقال نقدینگی از یک بازار به بازار دیگر اعتبار علمی ندارد) و اثرات تورمی آن که قبلا سرکوب شده بود آزاد می گردد.
منبع: فرارو