روایت پاکبانانی که با جان و دل قدم در جهت اربعین گذاشتند

به گزارش وبلاگ سفر و گردشگری، پاکبابان شهرداری تهران با نام خادم الحسین (ع) است و با همان لباس هایی که در تهران می بینید مشغول خدمت رسانی به زائران اربعین هستند.

روایت پاکبانانی که با جان و دل قدم در جهت اربعین گذاشتند

به گزارش ، اینجا کربلاست؛ شاید این جمله از معدود جملاتی است که احتیاج به توصیف و تفسیر بیشتری ندارد. کربلا و آن چه بر آن در تمامی این سال ها گذشته گویای همه چیز است، همه آن چه که امروز پس از گذشت 1400 سال در این شهر عزادار رخ می دهد.

پا به خیابان های کربلا که بگذارید حتی در آن کوچه پس کوچه های قدیمی خاک آلود که درختان نخل دو طرف آن قدعلم نموده و خانه ها با دیوار هایی کوتاه از هم جدا شده اند، پرچم سیاه عزا را می بینید. عزای امام سوم شیعیان، امام حسین (ع) که این روز ها اربعین خود و 72 تن از یارانش است.

در خیابان های کربلا شوری برپاست؛ دارا باشی گاو و گوسفند می کشی و ساندویچ کباب تعارف می کنی و اگر چرخ روزگار آن طور که می خواهی نچرخیده باشد، حتی اگر شده برگه ای دستمال به زائران میدهی تاحاجت روا شوی.

این روز ها حال و هوای کربلا، با نذری دادن و جماعتی که پای پیاده از نجف به کربلا آمده اند عجین شده است. همه هستند؛ از مردم عادی تا آن ها که با نام و عنوان سازمان به این جا آمده اند. شهرداری تهران جزو یکی از آن سازمان هایی است که حضورش به واسطه پاکبانانی که جاروی بلند نظافت به دست دارند به خوبی مشهود است. نامشان خادم الحسین (ع) است و با همان لباس هایی که در تهران می بینید مشغول خدمت اند. گاهی که زائری از کنارشان رد می گردد خدا پدر آمرزی می گویند و گاهی آن ها به زائرانی که به حرمین شریفین می روند التماس دعا می گویند. خلاصه بده بستانی است.

مردم چه ایرانی چه عراقی یا هر کشور دیگری آشغال ها را روی زمین می ریزند، می بینند کیسه زباله دست ماست، اما باز هم می ریزند. این ها رضا پاکبان میانسالی می گوید که به قول خودش سال جاری برخلاف انتظارش که اصلا و ابدا آمادگی سفر نداشت، قسمتش سفر کربلا شد: اگر این اتفاق در تهران بیفتد که مردم جلوی چشمم آشغال روی زمین بریزند، عصبانی می شوم، اما این جا انگار بخواهی یا نخواهی شکیبا می شوی. آشغال روی زمین می ریزند تو پیش خودت می گویی فدای سرشان آمده ام که نوکری نوکران آقا را کنم، بعد دولا می شوی و از روی زمین ظرف پلاستیک را برمی داری و می اندازی داخل سطل آشغال.

خاصیت سرزمین کربلا شکیبایی است

راست می گوید خاصیت سرزمین کربلا شکیبایی است؛ حاج خانوم به مردم بگو آشغال بریزند، اصلا هر کار دوست دارند بنمایند، ما این جا هستیم که زیر پای زائر ارباب را جارو بکشیم تا شاید فرجی گردد و خودش گره ما را هم باز کند.

محمدحسین که آن طرف تر ایستاده هم جلو می آید، برای مصاحبه دعوتش نکردم، اما وسط حرف همکارش می دود و می گوید: 18 سال بود که یک شب هم از زن و بچه هایم جدا نشدم، تا این دفعه. اول دلم شور میزد خیلی هم شور میزد، اما پایم را که گذاشتم در کربلا همه چیز یادم رفت، هر صبح به عشق اینکه اول رو به گنبد آقا ابوالفضل تعظیم کنم و بعد جوی ها را تمیز کنم از خواب بیدار می شوم. شوخی که نیست از بین این همه آدم که ثبت نام کردیم آقا من را طلبیده، فکر می کنید بچه بازیست!

: وقتی آزادراه به جای تسهیل تردد، موجبات تصادف را فراهم می نماید

همکار دیگرش که کنار امیرحسین ایستاده ساکت است، اما با اصرار رضا که تو هم برای خانم تعریف کن چطوری این جا آقا نگاهت کرد روبرو می گردد. رغبتی به حرف زدن ندارد حتی اسمش را هم نمی گوید، خاطره اش را هم تعریف نمی نماید، اما محمدحسین می گوید دو روز قبل به پیرزن پاکستانی که از قضای روزگار لال هم بود و گم شده بود، یاری کرد. آن قدر پا به پای زن گشت و گشت تا آخر پسرش را پیدا کرد و خیالش راحت شد. شب همسرش زنگ می زند که خدا حاجتت را داد.

پاکبانی که حاضر نیست حتی اسمش را بگوید حاجت برآورده شده اش را هم به همکارانش نمی گوید، اما نذر نموده تا هر سال حتی اگر قرعه به نامش نیفتاد پای پیاده به کربلا بیاید.

اصلا این جا پر است از روایت؛ روایت حاجت هایی که برآورده شدند و چشم هایی که مرتب تر می شوند.

این همه عشق پاکبان ها به خدمت در حالی است که به گفته روح الله بیداد، نماینده معاونت خدمات شهری شهرداری تهران در کربلا، پیمانکارانی که مسئول پاکبان ها هستند بابت حضور در کربلا دستمزد اضافه نمی دهند. اما انگار خیالی نیست آن ها با تمام وجود جوی هایی که پر است از ظرف و لیوان یک بار مصرف را با جارو و بیل تمیز می نمایند. یک دستشان کیسه پلاستیکی است و دست دیگرشان جارو. هر صبح هم که بیدار می شوند و جاروهایشان را می بندند، از امامشان حاجتشان را می خواهند.

یکی دو تا هم نیستند، جمعیت 850 نفری در کربلا، 350 نفری در نجف و 100 نفری در کوفه، جمعیتی است که نمی توان چشم ها را به روی آن ها و آن چه می نمایند بست.

اربعین سال جاری دارد تمام می گردد، نیرو ها هم نهایت تا دو روز بعد از اربعین خدمات رسانی می نمایند، اما آن چه در ذهن و قلب باقی می ماند حس خوب جارو کردن شهری است که بدن انسانی آزاده در آن خفته است.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

به "روایت پاکبانانی که با جان و دل قدم در جهت اربعین گذاشتند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت پاکبانانی که با جان و دل قدم در جهت اربعین گذاشتند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید